پریسا برای طلاق از شوهرش دادخواست داده است. پریسا و مانی دو سال قبل با هم ازدواج کردند و حالا زن جوان برای رهایی از شرایط آزاردهنده میخواهد از شوهرش جدا شود. این زن برای اعتمادآنلاین از زندگی مشترکش میگوید.
*چرا زندگی مشترک شما اینقدر کوتاه بود؟
ما همدیگر را دوست داشتیم که ازدواج کردیم اما بعد از ازدواج متوجه شدیم واقعاً ادامه این زندگی زجر مداوم است.
*چطور با هم آشنا شدید؟
راستش خیلی همدیگر را نمیشناختیم. در حد محل کار همدیگر را میشناختیم ولی آنقدر همدیگر را دوست داشتیم که تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم.
*یعنی با هیجان ازدواج کردید؟
*خانوادهها موافق بودند؟
آنها گفتند اگر خودتان تصمیم گرفتید ما حرفی نداریم. البته مادرشوهرم خیلی موافق نبود. او ازدواج سنتی را ترجیح میداد.
مشکل اصلی من و مانی این است که خانواده او خیلی سنتی فکر میکنند ولی خانواده من اینطور نیستند. خودم هم اینطور نیستم. مثلاً اینکه ما باید هر تعطیلی به خانه مادر مانی میرفتیم، مراسمها را حتماً باید برگزار میکردیم. مانی هم اصرار داشت مادرش از او راضی باشد، برای همین موبهمو همه چیز را انجام میداد.
*فکر نمیکنی از راه دیگری بشود این مشکل را حل کرد؟
*همسرت به این جدایی راضی است؟
او هم قبول دارد اشتباه کردیم. بدون فکر ازدواج کردیم. بهتر است قبل از اینکه بچهای داشته باشیم جدا شویم. با چنین وضعیتی مانی فقط میتواند با دختری از یک خانواده سنتی ازدواج کند.
میدانم مانی خیلی ناراحت است. او روزهاست که گریه میکند. مانی بسیار پسر دوستداشتنی است اما چارهای نداریم. بهتر است از همین حالا همه چیز را تمام کنیم.
.
منبع:
خبر فوری | https://www.khabarfoori.com