الناز پاکنیا-روزنامهنگار| مسیر از تهران تا تلآویو کوتاه بود، اما باور نداشتیم. به عبارتی با 400 موشک و پهباد تبدیل به مسیری کوتاه شد. راهی که باز شد آغاز راهی است که پایانی ندارد. حوالی ساعت 22 نیمه شب 25 فروردین ماه، رسانههای عبری یک جمله را مخابره کردند ” موردحمله ایران قرار گرفتیم”، ابتدا کلماتی مانند اینکه جنگ آغاز شد را به کار بردند اما بعدها واژهها تغییر کرد، جملات جور دیگری شد. دیگر واژه آغاز جنگ نبود که غلبه کرده بود، واژهها دفاعی شده بودند، خبر میدادند از اینکه مورد حمله قرار گرفتهاند اما مگر ما مرز مشترک داشتیم با فلسطین اشغالی. ثانیهها به دو ساعت رسید، خبر وقتی رسید که پهبادها داشتند میرفتند، از عراق گذشتند، سلامی بر کربلا دادند و گذشتند، وارد سوریه که شدند، دوربینهای رسانههای خبری دنیا زوم شده بود روی آسمان تلآویو. آخر مهمان داشتند. قرار بود پرندهها به مهمانی آسمان اسراییل بروند.
باور نمیکردیم که باید ثانیه به ثانیه از تهران تا تلآویو را بشماریم و چه ثانیهها زود میگذشتند و چه این مسیر کوتاه بود.
شاهدها در راه بودند، قصه ابابیل تکرار و سپاه ابرهه آماده شده بود اما اینکه چگونه پرندهها از سپاه ابرهه خواهند گذشت دیگر مهم نبود مهم این بود که پهبادها به سمت تلآویو از مسیر تهران حرکت کرده بودند.
رسانهها ثانیهها را میشمردند، پهبادها 9 ساعت دیگر به تلآویو میرسند، این را ساعت 23 رسانههای دنیا مخابره میکردند، اگر موشک بالستیک بزنند 2 ساعت بعد به تلاویو میرسد و اگر کروز شلیک کنند 12 دقیقه دیگر.
آیا کسی باور میکرد که اینگونه مسیر تهران تا تلآویو نزدیک باشد. ما به آیهها و نشانهها ایمان داریم، ما به خونهایی که ریخته شده است ایمان داریم. ما به خونهای مظلوم باور داریم. به خونهایی که غزه ریخته شد، به خونهایی که در دمشق ریخته شد. به کودکانی که لرزیدند، به جانهایی که باختند و به رویاهایی که برای وطن از دست رفت و به سرانجام آنها..آنجا که نزار قبانی شاعر فلسطینی خوش میگوید:
فردا… فردا… درخت لیمو شکوفه میدهد
چشمها لبخند خواهند زد
و کبوتران مهاجر به بامهای پاک تو بازخواهند گشت
بچهها دوباره برای بازی خواهند آمد
و پدران و پسران در تپههای سرسبزت به هم میرسند
ای سرزمین من، ای سرزمین صلح و زیتون.
مسیر تهران تا تلآویو را میتوانستند کوتاه تر کنند، از آن واژههایی که جنگ نیابتی نام مینهند، شلیک از مرزهای عراق یا یمن یا سوریه، اما خاک از خاک، خاک در برابر خاک، اصلا موشکها باید از خاک تهران شلیک میشدند تا لیموها دوباره شکوفه کنند و چشمها لبخند بزند، کبوترها بر بام قدس شادی کنند و پسر بچهها در تپههای سرسبز بازی کنند.
حالا دیگر مسیر تهران تا تلآویو روشن شده است، دیگر اینکه موشکهای ما به تلاویو هم میرسند و اصلا شهید تهرانی مقدم را برای همین ترور کردند، یک بلوف سیاسی و یک ژست جنگی نیست. حالا واقعیت دارد که برای قدس از مسیر کربلا میگذریم.
حوالی نیمه شب که ایران بیانیه داد و حمله پهبادی را پاسخی به شهادت مردانش عنوان کرد و دست درازی به خاک دیپلماتیک خود را بر نتابید، شاید دوربینها از آسمان تلآویو دست کشیده بودند. دیگر مهم نیست موشکها به هدف میخورند یا نه. مهم این بود که پرندهها رفته بودند و راه را یاد گرفته بودند. مهم این بود که پرندهها جرات پرواز داشتند، بال پریدن داشتند و همهی مسیر تهران- تلآویو همین بود، جرات پریدن…
.
منبع:
حرفآنلاین | https://harfonline.ir